دسته بندی وبلاگ

عادتی زشت و شایع در بین برخی از ایرانیان


به نام خدا
عرض سلام و ادب و احترام خدمت دوستان و سروران گرامی ام

خواهش دارم که 3 دقیقه وقت بگذارید و این مطلب بسیار ارزشمند را که
نشانگر عادتی زشت در ذهنیت،  کردار و گفتارمان شایع برخی از ایرانیان است،  را تا آخر بخوانید
و سپس آنرا برای دیگر دوستان و آشنایان ارسال نمایید. بیایید کمک کنیم تا کشورمان را آنگونه که شایسته فرهنگمان  است، بسازیم

بزرگی فرمود است: به جای اینکه به تاریکی لعنت بفرستی، یک شمع روشن کن...ه
به امید حاکم شدن رفتارهای انسانی در عرصه گیتی


((بهانه ای برای نخندیدن))
 
در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم
شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم.
کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز...
با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم.
رخشان بنی اعتماد
 
یک روز یه ترکه
اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم

یه روز یه رشتیه..
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد

یه روز یه لره...
اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز میکرد
یه روز یه قزوینی یه...
به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد.  چرند و پرندش که بماند. از فرهنگ لغتش که دایره المعارف بزرگ زبان فارسی است هم نمی توان گذشت که شاهکاری بی بدیل است.
یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم
این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند
پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه
 
آنقدر این متن را برای دوستان و آشنایان بفرستیم و
بخوانیم تا عادتهای ایجاد شده توسط استعمارگران در خندیدن به
هموطن( آنکه در دیده ما جا دارد ) در ما بمیرد
و با هم یکی باشیم
مثل همیشه،
مثل زمانهای سختی و مثل زمانهای جشن و افتخار

 
 
 
 
 
برگرفته از وبلاگ  مغانه